سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمى با دمى که برآرد گامى به سوى مرگ بردارد . [نهج البلاغه]

تنهاییی را باتو قسمت میکنم...سهم کمی ن&#

 
 
تنهایی...(چهارشنبه 87 اسفند 7 ساعت 8:45 صبح )
سلام!


میخوام یه چیزی بنویسم...که خیلی دوسش دارم از طرف خودمم هست....

البته من که نگفتم...اول کتاب شعرای مریم حیدر زاده بود....

قدیمیه شایدم شنیده باشین...ولی مهم نیست...مهم اینه که قشنگه و دوسش دارم!!!



همه را...

همه را دوست میدارم....

هم او را که ما را می بیند و انگار نمیبیند

هم او را که تنها به نامی از او دل خوشیم!

هم او را که خداحافظ ما را می شنود،و نمی شنود و بالا می رود...

هم او را که سلام ما را شانه می اندازد بالا!

هم او را که می گفت با هم باشیم...

که گفت:با تو،با هم و با اوئیم!

حتی هم او!!!

گر چه می دانستیم که او با خودِ خود هم نیست!

چه رسد با منِ من...!

چرا که خاطره های قشنگ و زخمی این دل نا مراد

با او همه به سر شد!

همه را دوست می دارم!

حتی پاره های تنم را که خطا ها

و پریشانی های مرا در میگذرند و می بخشند!

محض رضای گلی که بو و عطر و لحن قشنگ مریم دارد...

همه را دوست داشته باشیم...!!!



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 1421  بازدید


» ?پیوندهای روزانه «
» اشتراک در خبرنامه «